طوفان دیگری در راه است

کتاب: طوفان دیگری در راه است

نویسنده: سید مهدی شجاعی
ناشر: انتشارات نیستان

معرفی کتاب:
این کتاب ماجرای زنی است که سال ها در مسیر ناروایی بوده، اما توبه او نه تنها موجب تحول خودش در زندگی می‌ شود، بلکه اسباب خیر برای سرپرستی پسر جوانی را فراهم می ‌آورد که سال ها مورد ظلم‌ پدر واقع شده است. تحصیل پسر در خارج از کشور، با وقوع انقلاب و شروع جنگ تحمیلی همزمان می ‌شود و موجبات آشنایی او را با یکی از اسطوره‌ های دفاع مقدس فراهم می ‌کند…
سید مهدی شجاعی متولد ۱۳۳۷ تهران است. از دیگر آثار او می ‌توان به این کتاب ها اشاره کرد: “کشتی پهلو گرفته”، “پدر، عشق و پسر”، “از دیار حبیب”، “آفتاب در حجاب”، “کمی دیرتر” و “مرد رویاها”.
کتاب “طوفان دیگری در راه است” نوشته سید مهدی شجاعی، در قطع رقعی و ۳۹۶ صفحه، در سال 1395 توسط انتشارات نیستان منتشر شده است.

طوفان وقتی می آید همه چیز را ویران می کند. چقدر خوب طوفانی بیاید و همه ی خرابی های وجود انسان که به دروغ آنها را آبادی می بیند ویران کند. شاید بنایی نو بسازد و به سامان برسد.

خلاصه کتاب:

داستان پسری است که روانی نا آرام دارد و به صورت کاملا اتفاقی و بعد از آشنا شدن با یک زن رقاصه بیماری اش برطرف می شود.
زن توبه می کند و پسر را بزرگ می کند و برای تحصیل او را به خارج می فرستد و …

بریده ای از کتاب(۱):
همین آزیتا خانم درست همان زمانی که با سوزوگداز به من می گفت دوستت دارم، چند نفر دیگر را هم همزمان مورد تفقد قرار می داد و وقتی من احمق ساده لوح متوجه ماجرا شدم و مواخذه اش کردم در کمال بی شرمی جواب داد خب مگه چیه آدم چند تا پروژه رو همزمان به طور موازی پیش ببره که یکیش به نتیجه برسه؟
من هم به خاطر اینکه برای همیشه او را از زحمت توالت و سایه و خط چشم خلاص کنم، با یک مشت مختصر، دور چشمش را سایه مشکی کار کردم. ص ۱۶۰

بریده ای از کتاب(۲):
قضای نماز صبح را، طبق سفارش حضرتعالی، پیش از نماز ظهر خواندم و نگذاشتم بماند برای بعد. این هم جهت ریا وخود شیرینی. پیش تو یا خدا؟ فرقی نمی کند!
فعلا که تو نماینده ی تام الاختیار ایشان در دل و جان منی . ص ۱۳۹

بریده ای از کتاب(۳):

– غصه خوردم، به خاطر تنها شدن تو، بخاطر اینکه تو بهترین و نزدیک ترین مونس و همدمت را از دست دادی و سعی کردم که خودم را جای تو بگذارم و عمق اندوه تو را در این مصیبت و هجران، درک و حس کنم، و فکر می کنم که تا حدود زیادی متوجه عمق فاجعه شده ام. صفحه ۲۴۴

 

 

namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *