رمان مرغ هوا
نویسنده: عزت الله الوندی
انتشارات: سوره مهر
خلاصه:
کتاب در مورد دو پسرعموی هم سن وسال است که پدرهایشان رابطه خوبی ندارند ودوران، دوران انقلاب است. معلم مدرسه همکار ساواک است و جاسوس اهالی. اتفاقی پیش میآید که اهالی و بچه ها هم با انقلاب همراه میشوند و کارهایی انجام می دهند ولی یکی از دوستان شان شهید می شود و حتی می فهمند که رابطه بد پدرهایشان رد گم کردن برای جاسوسان ساواک است.
بریده کتاب:
خاله از کنار منصور که گذشت به یک باره مچ او را چسبید. مرد ها ایستادند. خاله مریم به چشم های اشک آلود منصور خیره شد و گفت: به بهمن بگو دلم برایت تنگ شده. اگر مردم به او بگو مادرت قد تمام دنیا دوستت داشت. صفحه ۲۸
بریده کتاب(۲):
صدای سوتی را از بالای پشت بام شنید. چهره نیمه تاریک منصور را شناخت رفت کنار پشت بام ایستاد. پچ پچ کرد: یک چیزی را فهمیدم.
– چی را ؟
– بابات را بابام فروخته.
– نمی فهمم.
– بابا تهماسب از آقای ارکاک پول گرفت.
– مطمئنی؟
– با همین دو تا چشم های خودم دیدم به ارواح خاک مادرم. الان میاد توی جیب کتش را نگاه کن.
منصور دوباره سوت زد داره میاد. صفحه ۸۷
بریده کتاب(۳):
فرشید بقچه حمامش را روی زمین انداخت و بعد خم شد تا ادای بستن بند کفشش را در بیاورد. سرباز اهمیتی نداد. فرشید یک سنگ از روی زمین برداشت و بعد در حالیکه با اعتماد به نفس سنگ را به سمت مجسمه پرتاب می کرد فریاد زد: مرگ بر شاه … بعد بی درنگ پا به فرار گذاشت سرباز دستپاچه تفنگش را مسلح کرد وچند تیر هوایی شلیک کرد چند دقیقه بعد…
مرتبط با رمان مرغ هوا 👇🏻👇🏻👇🏻
بیشتر بخوانیم…
ماجراهای پسر سرکارعبدی : کتاب بخون و بازی هوش انجام بده..هم فال و هم تماشا!
بیشتر ببینیم…
دیدنی هایی نوجوانانه