خادم ارباب کیست؟
معرفی:
کتاب “خادم ارباب کیست” نوشته ی سید علی اصغر علوی است، که شامل ٩٩ صفحه می باشد. کتاب روایتی از خادم امام حسین “حضرت جون” است. شرحی از نحوه ی تعامل او با امام و دیگران در منظومه ی خدمت است. این توصیف با شبکه ای از لذات دینی همراه شده است. مروری متفاوت از شئون خادمی این خادم امام و عناصر وجودی او و نیز واکاوی مفهوم خادم الشهدا و ترسیم افق خادم سیدالشهدا تلاشی است که به تماشایش خواهید نشست. غریب یعنی امامی که یارانش کم هسنتد و او به وجود آنها مباهات می کند. امام زمانت را اگر می خواهی غریب و تنها نگذاری و به وجود و حضور تو افتخار کند این گونه باش… |
بریده ای از کتاب(۱):
«ما» هنر نداریم، اما «او» که هنر دارد، هنر او هم این است که اجناس به درد نخوری مثل ما – که هیچ کس حاضر نیست بخرد – را می خرد
و با یک نگاهش کیمیا می کند: رسول ترک، کل احمد تهرانی و… محصولات این کارخانه اند.
راهش هم همین است که حافظ فرمود: «گر در سرت هوای وصال است، حافظا باید که خاک در گه اهل هنر باشی» (صفحه ۳۷)
بریده ای از کتاب(۲):
این که حسین خوب های عالم را طلا کند که هنر نیست. هنر، تبدیل مس به طلاست، طلا که طلا هست، با کم و زیاد عیارش!
آقازاده هایی مثل علی اکبر و قاسم را قبول کردن و اجازه فدا شدن دادن که…
هنر این است که غلام بی اصل و نسب سیاهی را با نَفَس مسیحایی اش حسینی کند و لایق انتساب خود.
هنر حسین این است که با انسان ها طرف حساب باشد.
هنرمندی حسین تبدیل به احسن است، چرا که مقلب القلوب است (حول حالنا الی احسن الحال)
از کربلایی احمد و رسول ترک و.. عابد و عارف و زاهد ساختن معجزه حسین است.
دست چه کسانی را حسین گرفته… دست چه کسانی را نگرفته…
حسین هنرمندترین انسانی است که – نه تنها خادمانش بلکه – عالم می شناسدش.
بریده ای از کتاب(۳):
کسی که یک عمر به دنبال حسین دویده است ارزش همراهی با حسین را می فهمد. خاصه در لحظات حساس.
کسی که یک عمر بی تاب سفر کربلا بوده است، شیرینی هم جواری با حسین را درک می کند.
کسی که سختی رسیدن به کربلا را چشیده است، قسمت ماندن در کربلا با حسین را می داند و جدایی از او برایش جهنم است. آن جاست که بی تابی می کند و لحظه لحظه با حسین بودن را از دست نمی دهد. آن جا التماس رنگی دیگر پیدا می کند.
شاید فلسفه اینکه بعضی چیزها را راحت به انسان نمی دهند به همین خاطر باشد که راحت از دست ندهد. باید زمینه ها را آماده کرد تا انسان قدردان باشد.
کسی که از کوچه پس کوچه های ربذه به پای علی و حسن و حسین «علیه السلام» دویده است تا به کربلا برسد ارزش خادمی را می فهمد.
«ناز پرورد تنعم»که راهی به دوست نخواهد برد. خادم باد آورده را بادی خواهد برد!
ببین !!! شارژبشی…
این کلیپ مخصوص کسی که
قلبش از دوردست ها برای امام حسین (ع) می تپد…
بریده ای از کتاب(۴):
اقای خادم! اگر تورا قبول نکنند آن وقت چه؟ کجا می خواهی بروی؟
اصلا کجا داری بروی؟
اگر مثل جون امتحان بشوی احتمال قبولی می دهی؟
«بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
من خود قبول دارم از این امتحان ردم»
اگر به تو گفتند راحت باش، آزادی، می توانی بروی، برو… چه؟!
بریده ای از کتاب(۵):
هویدا در آخرین لحظه عمرش به شاه فحش داد و گفت: شاه سگ هایش را نجات داد، اما من پیر را جا گذاشت.
ولی شما که خادم هایت را رها نمی کنی، یقین داریم. حاشا به کرمت! نه فقط تا دم مرگ…تا پل صراط
همین هم که سر سفره ات را هم داده ای، همین که الان جای دیگری نیستم و با تو هستم… سپاس!
ولی فقط به ما اجازه فدا شدن بده
«من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و و من یار تو باشم
تو گل سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم به مقدار تو باشم»
بریده ای از کتاب(۶):
خیلی ها به دنبال امام گذشته می گردند و نه حال، دنبال امام حی و حاضر بودن صفت حضرت جون است.
تکلیف گرا بودن، جانِ این اتفاق بزرگ است، از امام علی سراغ امام حسن رفتن و از امام حسن سراغ امام حسین را پیمودن و با امام حسین همراهی تا پایان خط ویژه ممتاز حضرت «جون» است.
در به در بودن کوی اهل بیت زیباترن عنوان برای سبک زندگی حضرت جون است.
بسیاری در هر زمانه به بهانه امام ماضی سر خود را از فرمان امام مضارع باز می کنند و حال آن که حقیقت آن است که زمان امام حسن، امام حسین، حسین است نه امام، او ماموم است و امام حسن امام او.
بریده ای از کتاب(۷):
خود را بشکن، به امام بگو شرح ما وقع را در دل چه داری؟
همین جا این کوزه خود ساز را بشکن، خاکش را به دست امام بسپار تا او دوباره بسازد، این کوزه را تو نساختی.
جون خودش را شکست، عرضه داشت : من کجا بروم؟ بدن من کجا، بدن مبارک عباس کجا؟ خون من کجا، خون طاهر علی اکبر کجا؟ من بوی خوشی ندارم، چطور خون من با علی اکبر قاطی شود؟ اصلا برای خودش در مقابل امام ارزش قایل نبود برای خود کلاس نگذاشت.
خود را شکست، وقتی خود را شکست آن وقت امام او را درست کرد، آن وقت خوش صورت شد.
خادم ارباب! وقتی خودت را شکستی بیا، ما درستت می کنیم.
بریده ای از کتاب(۸):
کسی که جدید می آید دم در اسمش را می نویسند، غلام های همیشگی و قدیمی را فقط تیک می زنند. در فهرست خادم هایت اسم ما را تیک زده ای؟!
بریده ای از کتاب(۹):
آب گل آلود وارد باغچه می شود. اما در نتیجه گُل می شود باغچه، گِل را گُل می کند.
امام حسین از باغچه که کم تر نیست! امام حسین را که حرفش را نزن! شهیدان حسین هم این هنر را دارند! از جون سوال کن!
بریده ای از کتاب(۱۰):
با خدا انسی داشتم، التماس کردم که سرّ خلقت چیست؟
به من فهماندند که سرّ خلقت احسان به خلق است.
خدمت به مردم، انسان را عاشق می کند.
سلام کتاب امروز به دستم رسید.
کتاب های خانم شکوریان فرد عالین. متشکرم💐🌺