جعبه سیاه : خاطرات اسدالله علم ، کسی که سال ‌ها نخست ‌وزیر و از نزدیکان پهلوی بود

جعبه سیاه : خاطرات اسدالله علم ، کسی که سال ‌ها نخست ‌وزیر و از نزدیکان پهلوی بود

جعبه سیاه
نویسنده : سیدمحمدحسین راجی
انتشارات راه یار

معرفی:

زمان شاه همه چیز مردم متفاوت بود. سیاستمداران و حکومتی ‌ها هم مثل همه نبودند.
اگر حرف‌ های من رو باور ندارید، خاطرات اسدالله علم رو بخونید، کسی که سال ‌ها نخست‌ وزیر و از نزدیکان دربار پهلوی بود و از جزئیات مسائل بهتر از هر کسی آگاه!
“صبح شرفیاب شدم، شاهنشاه را کسل دیدم. فکر کردم بابت تلفات زیاد زلزله است‌. بعد معلوم شد در انجام یک امر شاهنشاه قدری قصور شده. توضیحاتی که عرض کردم، روشن شدند که تقصیر از کسی نبود. بعد سر حال آمدند.”

بریده کتاب:

شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۵۴: … عرض کردم والا حضرت شهناز ضمن فرمایشات مختلف که به من امر فرمودند، ده میلیون تومان هم اضافه برداشت از بانک عمران می‌ خواهند. فرمودند: فقط ده میلیون؟ (البته باخنده). عرض کردم بلی. فرمودند: تعجب است. این بچه چقدر تحت تاثیر این مردک الدنگ، شوهرش، می باشد. این آقا پسر هیپی چه طور یک دفعه پول پرست شد؟ عرض کردم آن هیپی گری برای وصول به این هدف بود؛ یعنی اول جلب قلب والاحضرت تا از آن راه به این نتیجه برسد. فرمودند: صحیح است. عرض کردم ولی به هر حال کارهای خلاف قاعده نکنند، ما حرفی نداریم. با هم خوش باشند، چه بهتر. فرمودند: درست است.

بریده کتاب(۲):

سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۵۴: … والا حضرت شهناز هفت میلیون تومان قرض می‌ خواهند که قسط کارخانه موتور سیکلت سازی شوهرشان را بدهند. خیلی عجیب است این شوهرشان که با هپیی گری دل دختر را ربود، اکنون وارد داد و ستدهای کلان شده و عجیب است که این دختر، کالمیت فی یدالغسال، دربست در اختیار این پسره است و کوچک‌ ترین شخصیتی از خود نشان نمی‌ دهد. از این پدر مقتدر خیلی عجیب است.

بریده کتاب(۳):

امروز بعد از تعطیل ۲۱ روزه از اروپا و امریکا برگشتم. قبلا دفترچه یادداشت قبلی را در بانک یونیون سوئیس به امانت گذاشتم و به دخترم رودی توصیه کردم که قبل از پنجاه سال دیگر، یعنی به طور قطع بعد از درگذشت من، آن را چاپ نکند؛ همچنین قبل از درگذشت ارباب عزیزم که امیدوارم خداوند مرا قبل از او از دنیا ببرد؛ چون زندگی بدون او برای من مفهومی ندارد. دیگر این که اگر خدای نکرده رژیم تغییر کرد که نخواهد کرد، آن وقت دخترم می تواند اگر زنده بماند، این یادداشت ها را منتشر کند.

بریده کتاب(۴):

شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۵۲:… فرمودند هزار دلار به ماهیانه ۱۰هزار دلاری پادشاه افغانستان برای مخارج تحصیل بچه های او اضافه کن؛ همچنین ماهیانه ۱۰هزار دلار به پادشاه یونان بده. بعد هم یک منزل برای پادشاه افغانستان در رم بخرید. همه این پول را از بودجه سری دولت بگیرید. آن چه را هم قبلاً حواله کرده اید، بگیرید؛ ولی صورت ریز به آنها بدهید.

مرتبط با کتاب جعبه سیاه 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
کتاب صعود چهل ساله : دقیق، کامل و ساده… بیان دستاوردهای این انقلاب ۴۰ ساله

بیشتر ببینیم…
چه‌گونه مثل آب خوردن دروغ بگوئیم؟ قسمت دوم

نمکتاب
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *