برای کسانی که دوست دارند امام زمانشان را ببینند: کتاب تمنای وصال

????

معرفی: اگراین سوال درذهنت است که چگونه می توانی به امامت نزدیکتر شوی، این کتاب را بخوان.

بریده ای از کتاب(۱):
و اما …
به اطراف نگاه کن بهتر از نگاههای بی تفاوت هر روزت، غرق در نعمت هستی تا کلیه درد نگیری یا سنگی در آن پیدا نشود قدر آن نعمت را نخواهی دانست، اصلا تا به حال به نعمت ابرو که سایه بان چشم است فکر  کرده ای، می دانی بدون مو چقدر زشت می شوی خوش تیپ! می دانستی این پاها را اگر خدا نخواهد حرکتی نخواهد داشت و چشم وگوش به لطف اوست که می بینند و می شنوند …. می دانم آن قدر که باید، نه به نعمت فکر کرده ای و نه به صاحبش، اما بی انصافی نکن لحظه ای درنگ کن به نعمت هایی که غرق در آنی و غافل از آنها. فکر کن بعد ببین برای تشکر از صاحب نعمت که بدون منت آنها را به تو ارزانی داشته چه باید کنی؟

چه می توانی بکنی؟ تو که عاجزی حتی از شناخت کوچکترین نعمتش، راستی می دانستی اگر یک کروموزم کم داشتی الان حرف های مرا نمی فهمیدی… پس بیا سر بر سجده بگذار و بگو خدایا در مقابل نعمت هایت ازمن چه می خواهی؟ تا خدای مهربان جواب دهد بنده من، یک کلام عاشقانه و یک گفتگوی روزانه که مرا به یاد بیاوری کافی است. نمازت را بخوان تا پیش ملائک به تو مباهات کنم به تو بنده ی جوانم .(صفحه ۳۰)

بریده ای از کتاب(۲):
تا حرف من تمام شد صدای همگی آنها بلند شد که « بکشیدش چه حرف هایی می زند »؟ دیدم دیگر چاره ای ندارم فقط گفتم پس حالا که می خواهید مرا بکشید اجازه بدهید وضویی بگیریم و نمازی بخوانم. اول قبول نکردند، اما با اصرار این پیشنهاد را قبول کردند و برای اینکه احتمال می دادند من وضو گرفتن را بهانه کرده ام برای این که در حیاط فریاد نکنم و به همسایه ها خبر ندهم مرا در حلقه ای از افراد خنجر به دست به حیاط آوردند. من بعد از وضو نماز را شروع کردم و قصد کردم که در سجده ی آخر هفت مرتبه بگویم «المستغاث بک یا صاحب الزمان عجل الله» با حضور قلب مشغول شدم. در بین نماز بود که در خانه را زدند .

آن ها مردد بودند که در را باز کنند یا نه . ناگهان در باز شد و سواری وارد شد و پهلوی من آمد و منتظر ماند تا نمازم را تمام کنم. پس از تمام شدن نماز دست مرا گرفت و به قصد بیرون رفتن از خانه به راه افتادیم . این چند نفری که خنجر و چاقو به دست داشتند گویی همه مجمسه ای بودند که بر دیوار نصب شده اند. صدایی از آنها بیرون نمی آمد و ما از خانه خارج شدیم. (صفحه ۵۳ و ۵۴)

 

بریده ای از کتاب(۳):

سال های قبل واعظی که در منزل ما منبر می رفت، بالای منبر گفت: “مردم هروقت در تنگنا قرار گرفتید و از همه جا مأیوس شدید، متوسل به آقا امام زمان «علیه السلام» شوید که ان شاءالله حضرت کمک می کند.”

بریده ای از کتاب(۴):

اگر تو دست مادی او را پر می کنی، او هم دست معنوی تو را می گیرد. پس درواقع فقیر به تو کمک می کند که در معنویت اوج بگیری و دوست خدا شوی نه تو فقیر، پس منت مگذار و اذیت نکن.

بریده ای از کتاب(۵):

اگر خدمت کنی به معشوق خدا، فکر می کنی چه شود؟ خدا با تما مخلوقاتش به سراغت می آید تا یاری دهد تو را که یاری دادی ولی خدا را.

سلام علی آل یس,در را بکوبی
عکس پروفایل زیبا,خدمت به خلق, خدمت به معشوق
عکس پروفایل زیبا,امام همدل و همراه پرمهر
فردا دیر است,دل پاک
عکس پروفایل زیبا,اشک,عشق
عکس پروفایل زیبا,مادر,عنایت امام
عکس پروفایل زیبا,پروفایل امام زمانی,توبه
عکس پروفایل زیبا" پروفایل امام زمانی" عکس نوشته از کتاب تمنای وصال" تمنا وصال" عکس نوشته جذاب"
namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *