کتاب نیمه پنهان مکران : گذری به یک سرزمین، سرزمینی زیبا با مردمانی زلال و بی ریا

کتاب نیمه پنهان مکران : گذری به یک سرزمین، سرزمینی زیبا با مردمانی زلال و بی ریا

کتاب نیمه پنهان مکران
نویسنده: محمدهادی حیدری نسب
انتشارات عهد مانا

معرفی:

🏝مکران، پاره‌ای از تن زیبای سرزمینمان ایران است.
🏖 سواحل زیبای دریای عمان، که حاشیه‌اش کویر و دشت و نخلستان‌هایی احاطه کرده است و در میان آن‌ ها مردمانی از طوایف گوناگون شیعه و سنی زندگی می‌ کنند.
این سفرنامه، گذری است از میان این سرزمین برای آشنایی اعتقادی با انسان‌های مهربان و زحمت کش آن‌جا…

🍃 نیمه پنهان مکران انسان‌ هایی هستند که در هیاهوی بازی‌ های سیاسی در اعتقادات خود غوطه‌ ور می‌ شوند و به حقیقت می‌ پیوندند.

رمان نیمه پنهان مکران,اهل تسنن ,شیعه , محمد هادی نسب
بریده کتاب:

⏰پانزده دقیقه اول مشخص نبود که آن‌ها می‌ خواهند درباره شیعه تحقیق کنند یا آمدند نظر امین را برگردانند. امین ابتدا مقداری درباره دلایل تشیعش گفت ولی آن‌ها با جاهل پنداری امین به او گفتند: «تو که درس حوزوی نخوانده ای و سواد کافی نداشتی. چطور تشخیص دادی که شیعه بر حق است؟»

🗣لحن صحبت امین عوض شد و از سواد مذهبی‌ اش دفاع کرد. از فعالیت‌هایش وقتی که سنی بود گفت و مقداری درباره تناقضات و عملکرد های منفی برخی مولوی‌های برجسته اهل سنت صحبت کرد.
آن‌ ها گفتند: «این‌ که دلیل نمی‌ شود فلان مولوی چه کارکرده و فلانی چه کار!»

بریده کتاب(۲):

راننده کمی فکر کرد و گفت: «ما اهل سنت، امام حسین علیه السلام را در قلب خود دوست داریم.
خود ایشان هر انسان آزاده ای را دوست دارد. او متعلق به همه‌ انسانیت است. مگر گاندی، رهبر هندوها، با الگوبرداری از امام حسین علیه السلام هند را از چنگال انگلیس بیرون نیاورد؟»
وقتی رسول خدا به ما فرموده که نماز بخوانید، آیا شما می توانید بگویید من نماز را قبول دارم ولی نیازی نیست در عمل کاری کنم؟! اگر شما امام حسین علیه السلام و دیگر نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست دارید، باید در عمل نشان دهید. همان طور که شما اگر فرزندتان را دوست دارید، باید در عمل ثابت کنید؛ نه این که بگویید من در قلبم دوستت دارم، ولی در خارج هیچ اثری از محبت بروز ندهید.
صفحه ۲۰۸

بریده کتاب(۳):

حسابی خسته بودم. بالشتی گیر آوردم و دراز کشیدم. باقر و امین که سرحال تر از من بودند، برای نماز به مسجد رفتند.
ساعتی نگذشته بود که مولوی با موتورش جلوی در خانه ایستاد. باقر به من اشاره کرد که خودش است و گفت: «تهران که دیده بودمش، شال سفیدی بر سر داشت، ولی الآن چفیه قرمز و عقال عربی بر سر گذاشته است.»
مولوی وقتی وارد اتاق شد، تا باقر را دید جا خورد…
صفحه ۱۳۲

بریده کتاب(۴):

مولوی که می خواست ما را به بحث بکشاند، گفت: «شنیدم تعدادی از علمای شیعه کم کم دارند سنی می شوند. اما هیچ عالم سنی شیعه نشده. آنهایی هم که شیعه شدند، یا بی سواد بودند یا به خاطر مال و مناصب دنیایی شیعه شده اند، نه بر اثر تحقیق!»
بی پایه بودن حرف مولوی آن قدر برای ما روشن بود که آن را به منزله شوخی جدید تلقی کردیم و چیزی نگفتیم. اما امین نتوانست سکوت کند و گفت: «حتما می دانید که عیاشی از مفسران شیعه، قبلا از علمای بزرگ اهل سنت بوده است!»
صفحه ۱۳۳

نیمه پنهان مکران را با قیمت مناسب از ما بخرید ….

مرتبط با کتاب نیمه پنهان مکران 👇👇👇👇

بیشتر...
فرشته ای در برهوت: خواستگاری پر ماجرا که به چالش بین سنی و شیعه کشیده می شود.

ببینیم…
دیپلماسی ذلیلانه یا دیپلماسی تبدیل فرصت به تهدید!!!

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *