کتاب مردان نامرئی : تمرکز بر عملیات های جاسوسی و ضد جاسوسی از طرف ایران و عراق

کتاب مردان نامرئی
نویسنده: صادق کامیار
انتشارات جمکران

بریده کتاب:

با دور شدن مینی بوس، موتور بهرامی آرام جلو آمد و مقابل مغازه توقف کرد. بهرامی پیاده شد و در حالی که با نگاه رد مینی بوس را پی می گرفت، وارد مغازه شد. یکی دو رزمنده در مغازه در حال خرید بودند. بهرامی وارد شد و صاحب مغازه به گرمی با او سلام و احوالپرسی کرد و بهرامی پشت دخل رفت. در گوشه ای پنهان، ضبط صوت کوچکی به خط تلفن نصب بود. بهرامی نوار داخل ضبط را درآورد در جیب گذاشت. صاحب مغازه هم از داخل کشوی خود نوار دیگری بیرون آورد و بی آن که کسی ببیند به بهرامی داد و گفت: “این هم مال دیروز است، هر چی منتظر شدم نیامدی!”
ص ۶۶

بریده کتاب(2):

کیانی جا خورد. رشیدی گفت: “بله!… آخرین اطلاعات از محل استقرار نیروهای شناسایی! حتی قرارگاه تاکتیکی! دیگر چیزی نمانده گزارش های شناسایی هم به دست عراقی ها برسد!”
حالا کیانی از تهمتی که رشیدی به نیروهای او زده بود دلگیر شد. گفت: “تقوا هم خوب چیزی است! به خاطر این که دو روز اسیر را دیرتر بهت تحویل دادیم، جاسوس شدیم؟!”
و به راه افتاد و رشیدی به دنبال او رفت. سعی کرد جوری حرف بزند که فقط کیانی بشنود. گفت: “رد اخبار را گرفتیم. سر از قرارگاه تاکتیکی شما در آورده.”
ص ۱۲۲

بریده کتاب(3):

حسینی ماشینی را دید که راننده پیاده شد و در در طرف شاگرد را باز کرد و حمدان را بیرون کشید و گوشه ای پرت کرد و در ماشین را بست و لگدی به حمدان زد و رفت پشت فرمان نشست و به راه افتاد. از رفتار راننده جا خورده بود. سعی کرد شماره ماشین را حفظ کند. بعد دید که حمدان به طرف پست بازرسی حرکت کرد و کمی جلوتر، کنار جاده نشست و بالا آورد. حسینی دوربین را از چشم برداشت و نگران به همان نقطه نگاه کرد. دوباره با دوربین نگاه کرد. بعد بلند شد. گفت: “این که حمدان است!”
ص ۱۶۲

بریده کتاب(4):

سامرایی به طرف ژنرال کامل رفت و او را کناری کشید و گفت: “الان خبر آمد که ایرانی ها قرار است ساعت یک حمله کنند.”
کامل گفت: “اگر خبر درست باشد، معلوم است که همه کمین ها دور خورده‌اند.”
سامرایی گفت: “روی کمین ها حساب نکن! آتش بریز!”
کامل به سراغ بی سیم برگشت. سامرایی نگاهی به ساعت انداخت که ده و نیم را نشان می داد.
– مگر می شود ساعت یک بخواهند حمله کنند، شما هنوز یک گزارش از عبور حتی یک نفر در منطقه نداشته باشید!
کامل گفت: “این احتمال را هم بدهید که خبر ساعت یک اشتباه باشد.”
ص ۲۲۶

مرتبط با کتاب مردان نامرئی

بیشتر بخوانیم…

کتاب جاسوسان خط آتش : عملیات سری واحد اطلاعات نظامی اسرائیل.

بیشتر ببینیم…

اسرائیلی هام از لشکرکشی دهه نودی ها تو شک ان

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *