کتاب سنگ محک : این کتاب ماهی نمی ‌ده دستمون، بلکه به ‌مون ماهی‌ گیری یاد می ‌ده.

کتاب سنگ محک : این کتاب ماهی نمی ‌ده دستمون، بلکه به ‌مون ماهی‌ گیری یاد می ‌ده.

کتاب سنگ محک
نویسنده:


انتشارات نشر معارف

معرفی:

می ‌خوایم بریم آرایشگاه مو کوتاه کنیم، همینجوری اولین آرایشگاهی که سر راهمون بود میریم تو و زلفای پریشونمون رو میدیم دستش؟ یا که حداقل از چهار نفر پرس و جو می ‌کنیم، کارش رو می‌ بینیم، بعد موهامون رو همینجوری نمی ‌دیم دست کسی
به نظر شما حالا بعد چند سال سرنوشت خودمون و فرزندان ‌مون و پدر و مادر و خواهر و برادرمون رو می‌ خوایم بدیم دست کسی که نمی ‌شناسیم؟

این کتاب ماهی نمی ‌ده دستمون، بلکه به مون ماهی ‌گیری یاد می ‌ده. به‌ مون سنگ محکی می ‌ده برای ارزیابی کسانی که چند سال مملکت رو قراره بدیم دستشون.

بریده کتاب:

پس از این که شهید رجایی با رای ملت به ریاست جمهوری انتخاب شد، خدمت امام رسید. امام به ایشان فرمود: «شما رئیس جمهور ایران شدی، ولی باید بدانی که ایران گوشه ‌ای از آسیاست؛ آسیا گوشه ‌ای از زمین، کره زمین گوشه ‌ای از منظومه شمسی، منظومه شمسی گوشه‌ ای از کهکشان، و کهکشان گوشه ‌ای از …»

بریده کتاب(۲):

فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه می نویسد: «اشرف رسماً پول می گرفت و شغل می داد. از وکالت تا وزارت و سفارت. هیچ ابایی نداشت. سپس دستور می داد در زمان اشتغال هر کاری می‌خواهی بکن و این قدر به من بده!»
حسین فردوست می‌ گوید: «در این مسئله من مدرک داشتم.

از رجال عصر‌ پهلوی و نوجوانان مورد علاقه ‌اش را با هزار حیله و کلک به دام شهوت خود گرفتار و اگر کسی جواب نه به او می‌ داد، مرگ در انتظارش بود. موضوع قتل فجیع پالانچیان به دستور اشرف که درخواست او را رد کرده بود، نمونه ‌ای از اقدامات جنون آمیز او بود. اشرف فرد دوم خانواده‌ پهلوی، زنی که در هر‌ زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و می‌ توانم او را به حق “فاسد‌ترین زن جهان” بنامم. در تاریخ زنان فاسد جهان معادل اشرف یا نیست یا نادر است. البته نا‌گفته نماند اشرف یک زن همه چیز تمام بود. زده بود روی دست تمام هفت ‌خط‌ های روزگار. او معتاد، قاچاقچی مواد مخدر، عضو مافیای آمریکا و زنی بود که به قول خودش اگر هر شب یک مرد تازه نبیند خوابش نمی‌ برد.»

بریده کتاب(۳):

باور این که یک پل آبی به طول حدود ۱۴ کیلومتر را بتوان در ۱۸ روز، آن هم در هوای سرد زمستانی تمام کرد، غیر ممکن است. پلی که بعدها به «پل خیبر» معروف شد، از ابتکارات مهندس بهروز پورشریفی( فرمانده مهندسی رزمی جهاد سازندگی) بود. این پل یک سازه سبک از ترکیب فایبرگلاس و فوم بود که درون محفظه ای از ورقه های محکم فلزی قرار گرفت. این پل با سرهم کردن بیش از دو هزار قطعه ساخته و به دلیل وزن سبک هر قطعه در صورت بمباران بلافاصله تعویض می شد و باعث شد که تدارکات لازم به جزایر مجنون برسد که در عمق ۱۴ کیلومتری داخل هور (چیزی شبیه یک دریای کم عمق) قرار داشت.

بریده کتاب(۴):

شهید حسن طهرانی مقدم برای دوستش تعریف می‌ کند:
رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفته ای را از روس‌ها تحویل بگیریم.
به افسر روسی گفتم: «فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید.» به من خندید و گفت: «این امکان ندارد. این تکنولوژی فقط در اختیار روسیه است.»
ولی بهش گفتم ما بالاخره این را می‌ سازیم.
باز هم خندید.
وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم.
دست به دامان امام رضا (ع) شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی متوسل حضرتش شدم، تا این که روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد.
سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم.
وقتی برگشتم عملیاتی اش کردیم. شد موشکی بهتر از موشک ‌های روسی.»

مرتبط با کتاب سنگ محک 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
کتاب ستاره من : معلم و یا دستفروش دیده ای اسمش تن دشمن لرزان باشد؟ بفرما بخوان..

بیشتر ببینیم…
اگر مردید روی این عده حساب نکنید!

نمکتاب
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *