کتاب سرگذشت پیامبران : از اهالی آسمان… به گوشم، اخباری متفاوت از آنچه در زمین است

کتاب سرگذشت پیامبران : از اهالی آسمان... به گوشم، اخباری متفاوت از آنچه در زمین است

کتاب سرگذشت پیامبران (سلام الله علیهم)
نویسنده: لطیف راشدی
انتشارات: موسسه انتشارات حضور

معرفی:

اینجا آسمان است
صدای من را ازآسمان می شنوید.
هرکس می خواهد اخباری متفاوت از هرچه در زمین است رابشنود، با ما بیاید به سرزمین آسمانی ها. (انبیاء الهی)

بریده کتاب:

روزی حضرت ادریس اصحاب خود راجمع کرد وبه آن ها گفت: فرزندان حضرت آدم روزی در محضر آن حضرت اختلاف کردند که بهترین خلایق کیستند؟ برخی گفتند: حضرت آدم-….
برخی گفتند:فرشتگان…
برخی گفتند:جبرئیل امین…
در این باره سخن به درازا کشید تا اینکه خود آدم به آنها رو کرد وفرمود: آنچه شما گفتید هیچ کدام درست نیست، وقتی خدا من را آفرید وروحش را در من دمید برخاستم ونشستم و دیدم در عرش پروردگار پنج نور که در نهایت عزت و زیبایی و شکوه و کمال هستند به گونه ای که مرا شیدای انوار درخشش خود کردند به خدا گفتم اینها کیستند؟
فرمود: این ها بهترین خلایق من و واسطه های بین من وخلقم هستند. اگر اینها نبودند، آسمان و زمین وبهشت و دوزخ وخورشید وماه را نمی آفریدم، عرض کردم نامشان چیست؟ فرمود به عرش بنگر. دیدم ناگهان این نام های پاک را دیدم: محمد علی فاطمه حسن حسین

بریده کتاب(۲):

موسی بن عمران مریض شد. بنی اسرائیل به عیادتش آمدند. مرض او را تشخیص داده و گفتند: اگر به وسیله ی فلان گیاه خود را معالجه کنی بهبودی خواهی یافت. فرمود: دارو استعمال نخواهم کرد تا خداوند بدون دوا مرا شفا دهد. مدتی مریض بود. به او وحی شد که: به عزت و جلالم سوگند شفایت نمی دهم مگر اینکه مداوا کنی خود را به وسیله ی همان دارویی که بنی اسرائیل گفتند. آنها را خواست و گفت: همان دارو را بیاورید تا استفاده کنم. طولی نکشید بهبودی یافت. و از اینکه از ابتدا چنین گفته بود در دل بیمناک بود. خطاب رسید: موسی خیال داری با توکل خود، حکمت و اسرار خلقت مرا از بین ببری، بجز من چه کسی در ریشه ی گیاه ها این فوائد با ارزش را قرار داده است.

بریده کتاب(۳):

حضرت نوح هنگامی که کشتی را درست کرد و در آن انواع حیوانات را جای داد. الاغ در خارج کشتی جا ماند هرچه او را به سوار شدن درکشتی وادار کرد سوار نمی شد بالاخره خشمگین شد و فرمود: سوار شو ای شیطان. شیطان این سخن را شنید، خود را در پی الاغ آویزان کرده و داخل کشتی شد. حضرت خیال می کرد سوار نشده، همین که کشتی به حرکت درآمده و مقداری در روی آب سیر کرد چشم نوح به شیطان افتاد که در صدر کشتی نشسته پرسید: چه کسی به توا جازه داد؟

گفت: مگر نگفتی سوار شو ای شیطان. آنگاه گفت: ای نوح تو بر من حقی داری و نیکی درباره ی من کرده ای می خواهم آن را جبران کنم. حضرت پرسید آن نیکی چه بوده؟ گفت تو دعا کردی قومت به یک ساعت هلاک شدند اگر این کار را نمی کردی من حیران بودم به چه وسیله ای آن ها را منحرف کنم از این زحمت مرا راحت کردی. حضرت دانست شیطان او را سرزنش می کند ، شروع به گریه نمود، بعد از طوفان پانصد سال گریه می کرد، از این رو نوح لقب یافت پیش از آن عبدالجبار نام داشت. ص ۲۸

بریده کتاب(۴):

حضرت موسی در کوه طور در مناجات خود عرض کرد یا اله العالمین جواب آمد لبیک ( یعنی ندای تو را پذیرفتم ) سپس عرض کرد یا اله المطیعین جواب شنید لبیک سپس عرض کرد یا اله العاصین ( ای خدای گناهکاران ) این دفعه سه بار شنید لبیک لبیک لبیک. موسی عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک؟ به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار نیک خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند، ولی گنهکاران، جز به فضل من پناهی ندارند، اگر از درگاه من نا امید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟ ص ۱۱۰

مرتبط با کتاب سرگذشت پیامبران 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
مجموعه داستان های پیامبران برای کودکان : مجموعه ای از داستان های جذاب و روان

بیشتر ببینیم…
نماهنگ «دل آرام»… دلت را با امامت راهی کن

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *