کتاب زغال سرخ : حق گرفتنی ست… حتی اگر نوجوانی باشی در روستا

کتاب زغال سرخ
نویسنده: سیدحسن حسینی ارسنجانی
انتشارات: شهرستان ادب

معرفی:

صفتی که هم حال خود فرد را خوب می‌ کند هم تکیه گاه می شود برای دیگران، شجاعت است. جوان داستان دست همه را می‌ بندد با این صفتش و البته انتقام قتل جان‌ خراش پدرش را هم می‌ گیرد.

خلاصه:

شجاع جوانی بود که پدرش را خان می کشد و زغال‌هایش را غارت می‌ کند. شجاع آن‌ قدر پیگیری می‌ کند تا قاتل را پیدا می‌ کند و هم انتقام می‌ گیرد هم اموال زیر خاکی روستا که انگلیسی‌ ها دزدیده بودند پس می‌ گیرد.

بریده کتاب:

شجاع نفس راحتی کشید و به راه افتاد… اما دویست سیصد متر بیشتر نرفته بود که راهزن‌ ها یکی پس از دیگری با اسب‌ هایشان آمدند و هر کدام تکه‌ ای از پیراهنش را پاره کردند و به رسم نارنگی با خودشان بردند…ص۸۸

بریده کتاب(۲):

پشت گوشش را خاراند و گفت: چه عرض کنم؟ اول صبحی تیمور خان و یک زن و مرد انگلیسی آمدن، بعدش هم سر و کله ی استوار جرعه‌ نوش پیدا شد که سالار خان به زور کشاندشون توی حمام. چشمان درشت و عسلی شجاع گرد شد دستی به موهای مجعدش کشید و حرص خورد: حالا چرا توی حمام؟ باغ به اون بزرگی را ول کردن و چسبیدن به این یک ذره حمام! ص۱۰۹

بریده کتاب(۳):

مدتیه «تل خاکی» را سپردم به دست آن‌ها. افتادند به جان تل و هر چیز عتیقه‌ که از زیر خاک درمی‌ آورند، صندوق می‌ کنند که بفرستند انگلستان. چند روز پیش براش پیغام دادم که این تپه باستانیه و چیزایی که این‌ها درمی‌ آورند میراث فرهنگی این آب‌ و خاکه. جواب داده بود که این‌ها از طرف دولت آمده‌اند و دارند تحقیقات می کنند…ص۱۱۲

مرتبط با کتاب زغال سرخ 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
بچه های سنگان : ماجرایی زیبا از تنیدن زندگی پدر و پسری در درخت انقلاب🌳

بیشتر ببینیم..
برای آشنایی بیشتر با این دوره از تاریخ کشورمون…🎥

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *