نقد رمان مونالیزای منتشر ، نویسنده شاهرخ گیوا
خانواده از ایل قاجار قیونلواست که مردانش یک جنون یکسان دارند.
جنونی که از عاشقی میرسد به دیوانگی محض.
نویسنده بر پایه این اندیشه رمانش را آن سان پیش میبرد که می گوید ایران و ایرانی از قدیم در تاریخش انواع و اقسام حرکتها و جریانها را تجربه کرده است. جنبشهایی که چون جنون بر سر همگان می زند و نهایت هم، هیچ است و لیلی از این عاشقی برای مجنون درنمیآید.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هم همین را تجربه میکند. بار و بندیل اگر دارید جمع کنید بروید آن سر دنیا مثلاً انگلیس و خلاص...
سردرگمی و کلافگی و پراکندگیِ نویسنده، خواننده را هم عاصی میکند، از آن کتابهایی است که نویسنده هزاران کلمه را به بازی گرفته تا یک جمله بگوید.
بازی خسته کننده و جمله ها فرمایشی است.
فرموده بودند که نفی ایران اسلامی و انقلابیش را بکند اما در لفافه، که نویسنده لحاف ها دوخته تا بلکه لیلی برسد… نمیرسد هم…