تا نیمه ی راه : خاطرات شفاهی خدیجه میرشکار اولین زن اسیر ایرانی

تا نیمه ی راه : خاطرات شفاهی خدیجه میرشکار اولین زن اسیر ایرانی

تا نیمه ی راه : ابوالقاسم علیزاده، نشر شمشاد

معرفی:

داستان همه عروس دامادها یه طرف، داستان حبیب و نامزدش یه طرف. عاشقانه های دامادی که آرام آرام مقابل عروسش جان می دهد و شکنجه هایی که عروس تنها به جان می خرد تا…

بریده کتاب(۱):

هنوز جمله تمام نشده بود که صدای شلیک گلوله به گوشم رسید. ناخودآگاه به اطراف خیره شدم…. کمی دقیق تر شدم باورم نمی شد. با وحشت واضطراب خاصی گفتم: حبیب! عراقی ها….
هنوز حرفم تمام نشده بود که تیراندازی به سمت ما شرع شد…. نمی توانستیم هیچ عکس العملی نشان بدهیم. نه من قادر بودم دست به اسلحه ببرم نه حبیب….. حبیب باورش این بود که جاده در دست مدافعان ایرانی است و می شود از سوسنگرد خارج بشویم….

بریده کتاب(۲):

اول حبیب را گذاشتند داخل آمبولانس وبعد مرا روی صندلی نشاندند. دو سرباز مسلح هم در دو طرف در آمبولانس نشستند… خون های کف آمبولانس هم سیاه به نظر می رسید، اما چهره حبیب با نور قرمزرنگی می درخشید، چهره اش زیباتر از همیشه به نظرم می رسید… از خودم می پرسیدم آیا این سرو شکسته این نخل ازپا افتاده و بر زمین افتاده همان حبیب من است که همیشه سرحال و ایستاده و مقاوم بود؟!

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *